آیتالله شیخ عباس محفوظی رییس دفتر مرجع فقید شیعه آیتالله العظمی بهجت (ره) در گفتوگوی اختصاصی با خبرگزاری حوزه خاطرات و ابعاد علمی و معرفتی آیتالله بهجت را تشریح کرد.
متن این گفتوگوی خواندنی از نظر مخاطبان ارجمند میگذرد.
از اولین ملاقات و آشنایی خود با مرحوم آیت الله بهجت(ره) بگویید ؟
بسم الله الرحمن الرحیم
یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ وَ اللَّهُ به ما تَعْمَلُونَ خَبیرٌ (مجادله؛ 11) وقتی وارد حوزه علمیه قم شدم، آیت الله بهجت ( ره ) نیز از نجف تشریف آورده بودند؛ مدتی در زادگاهشان بودند و بعد به قم آمدند، البته تصمیم مراجعه به نجف را داشتند، اما زمانی که به قم آمدند، اساتید ایشان در نجف یکی پس از دیگری از دنیا رفته بودند؛ لذا در قم ماندگار شدند؛ راجع به نحوه آشنایی بنده با ایشان باید عرض کنم، شنیدم در درس آیت الله بروجردی(ره) اشکال کرده و اشکال هم مورد توجه واقع شده از آن به بعد مورد توجه فضلای جوان واقع شد، به گونه ای که رفقای ما پای درس ایشان رفته بودند و برای آنها مکاسب تدریس میکردند.
بعد از آن برای اقامه نماز جماعت به مسجد فاطمیه تشریف آوردند، قبل از آیت الله بهجت؛ آیت الله شیخ عبد النبی اراکی امامت جماعت مسجد را بر عهده داشتند، بزرگانی مانند آیت الله مشکینی در نماز ایشان حاضر میشدند و مسجد رونق خاصی داشت.
قبل از مرجعیت گاهی خدمتشان میرسیدم تا بعضی از مسائل را استفاده کنیم، مسائلی که در دیگران نبود، بالاخره ایشان از نجف آمدهبودند و شاگرد آقای قاضی بودند لذا خدمتشان میرسیدیم و بعضی از مسائل را دستور میگرفتیم.
* بعد از رحلت آیت الله اراکی جامعه مدرسین ایشان را به عنوان یکی از مراجع وقت اعلام نمودند و ایشان نمیپذیرفتند؛ اگر ممکن است اشارهای به این مطلب داشته باشید.
آقایان جامعه مدرسین در جلسهای بعضی از آقایان را برای مرجعیت معرفی کردند، یکی از سه نفر اولی که رای آوردند، آیت الله بهجت بود؛ اما روحیه ایشان روحیهای بود که امر مرجعیت را به این سادگی قبول نمیکردند و از کنار این اقدام جامعه مدرسین به سادگی گذشتند و واکنش خاصی نداشتند، زمانی که برای عمل چشم به تهران رفته بودند، بعد از مراجعت، به عیادت ایشان رفتیم و عرض کردیم، افراد زیادی مقلد حضرت عالی شدهاند، برای پاسخگویی به مسائل شرعی مردم به دفتر نیاز دارید، اما نپذیرفتند، در نهایت با اصرار دوستان و ارادتمندان تصمیم گرفتیم رساله ایشان را تنظیم و منتشر کنیم.
به ایشان عرض کردم، تا زمانی که این رساله چاپ شود در خدمت شما هستم و شما از این جهت ناراحت نباشید، بنده به گمان اینکه این مسئله بعد از پنج، شش ماه سر و سامانی میگیرد وارد این عرصه شدم، اما در نهایت همکاری بنده در دفتر حضرت آیت الله بهجت تا آخرین روزهای حیات ایشان ادامه یافت.
* نظر بزرگان درباره شخصیت علمی و عرفانی آیت الله بهجت چگونه بود ؟
زمانی که مرحوم آیت الله شیخ کاظم شیرازی از بزرگان بنام نجف و از اساتید فقه آیت الله بهجت به ایران آمدند آقایان و بزرگان زیادی مانند آیت الله روحانی؛ آیت الله احمدی میانجی و.... به دیدن ایشان رفتند، ایشان فرمودند: از آقای شیخ محمد تقی بهجت غافل نباشید، ایشان در نجف خیلی درس خواندهاند و زحمت کشیدهاند؛ از وجودشان استفاده کنید.
حضرت آیت الله بهجت در ابتدا به کربلا وارد شدند و درسهای مقدماتی را آنجا خواندند و بعد به نجف رفتند، در نجف اشرف علاوه بر دروس حوزی متداول مانند فقه و اصول و شاید فلسفه، وارد سیر و سلوک شدند و کسی را که شایسته این مطلب میدانستند، مرحوم قاضی از شاگردان سید احمد کربلایی بود که شاگردان زیادی مانند آیت الله شیخ محمد تقی آملی، علامه سید محمد حسین طباطبایی و جمع کثیری از طالبان عرفان را تربیت نمودند و یکی از شاگردان اخیر ایشان هم آیت الله بهجت بود.
آیت الله بهجت، درسهای رسمی حوزه را خوب خواندند و از شاگردان خوب مرحوم میرزا محمد حسین غروی اصفهانی بودند و در درسهای مرحوم میرزای نائینی و سید ابو الحسن اصفهانی شرکت فعالی داشتند و مقداری هم در درس آیت الله خویی بودند، بعدها شاگرد رسمی آیت الله شیخ کاظم شیرازی و مرحوم آیت الله اصفهانی شدند و در سیر و سلوک نیز شاگرد مرحوم سید علی قاضی بودند.
* وضعیت زندگیشان در قم چگونه بود؟ و چرا مانند استاد خود مرحوم قاضی طباطبایی شاگردانی را در عرفان تربیت ننمودند؟
ایشان در قم همواره اجاره نشین بودند و خانههای زیادی عوض کردند و در این اواخر، کسی بانی شد و خانه کوچکی در گذر خان برایشان تهیه نمود، با این که علاوه بر فقه و اصول و فلسفه در عرفان ممتاز بودند، منتهی حاضر نشدند مانند استادشان شاگردانی را تربیت کنند، شاید زمینه را برای این امر مناسب ندیدند، با اینکه از نظر فقه و اصول مجتهد ممتازی بود و از نظر اخلاق هم در دلها نفوذ داشت و به قول شیخ انصاری "خرج من القلب و دخل فی القلب" از عمق جان سخن میگفت و در دل دوستان مینشست.
بعد از پیروری انقلاب، همراه آیت الله مشکینی با اعضای جامعه مدرسین خدمت امام رسیدیم؛ مرحوم آیت الله مشکینی به امام پیشنهاد کرد همانطوری که فقه و اصول در حوزههای علمیه رواج دارد باید درس اخلاق را هم رسمیت بخشید و امام فرمودند: سراغ آیت الله بهجت بروید و به ایشان پیشنهاد کنید.
گفتند: قبول نمیکند.
امام فرمود اصرار کنید، چون امام ایشان را خوب میشناخت و از هر جهت ممتاز بودند و در اوج سادگی زندگی میکردند، واقعا از لحاظ اخلاق عملی موثر واقع میشدند
*جلسه استفتاء ایشان چه موقع فعال شد و چه خاطرهای از آن جلسات دارید ؟
برای هر مرجعی سئوالات مختلف از اقصی نقاط دنیا فرستاده میشود، ایشان هم باید پاسخگو باشند و برخی از این مسائل و سئوالات نیاز به گفتگو و مذاکره دارد، شورای استفتاء دفتر ایشان در ابتدای امر دو نفر بود و گاهی تنها من و آیت الله بهجت بودیم، بعد تعداد اعضای شورا افزایش یافت و در این اواخر به پنج نفر رسید، از امتیاراتی که در ایشان دیدم حضور ذهن عجیب و تسلط کامل به آراء و نظرات فقهی بود، طبق روال، مسائل باید یک هفته قبل تحویل ایشان داده میشد تا تحقیق لازم را داشته باشند، اما وقتی مسائل را تحویل میدادیم روز بعد پاسخ میدادند؛ به یاد ندارم در مدت 15 سالی که خدمت ایشان بودم، پاسخ به مسائل را به هفته بعد موکل کرده باشند، الا چند مورد خاص. ایشان تسلط فوق العاده ای به اقوال قدمای علماء مانند محقق حلی؛ علامه حلی و شیخ طوسی داشتند و به حرفهای ایشان عنایت داشتند و گاهی میفرمود؛ این حرف را محقق در «معتبر» گفته است.
*از مسائلی که شاید کمتر مورد توجه قرار گرفته است شرح حال بزرگان از زبان آیت الله بهجت است، لطفا خاطرهای در این خصوص بفرمائید.
از اموری که برای ما خیلی جالب بود، آشنایی ایشان با مسائل و رجال حوزههای نجف، سامرا و کربلا و شناخت کامل از جریان مشروطه و علمای آن روز بود،، زمانی به ایشان عرض کردم: باید این مطالب نوشته و ثبت شود، اما در جواب میفرمودند: هاضمه مردم نمیتواند این مسائل را درک کند، از جمله میفرمودند: زمانی در جلسه مرحوم آیت الله محمد تقی شیرازی معروف به میرزای دوم، مرحوم شیخ عبد الکریم حائری و آیت الله شیخ فضل الله نوری حضور داشتند، در آن جلسه به مرحوم میرزا اطلاع دادند شیخی ساده وارد شده و میخواهد شما را ببیند، وقتی وارد شد، میرزا خیلی او را احترام کرد و مسائل علمی بین آندو مطرح شد آن شخص «ملا فتح علی سلطان آبادی» بود، از میرزا سئوال کرد، این دو نفر یعنی «مرحوم حائری و شیخ فضل الله نوری» کیستند ؟ میرزا در جواب فرمود، ایشان شیخ فضل الله نوری است، ملا فتح علی گفت: اگر او شیخ فضل الله است، میبینم که از عراق به ایران میرود و به جرم حق گویی کشته میشود، گفت، این آقا کیست گفتند: شیخ عبد الکریم حائری، تاملی کرد و گفت، ایشان نیز به ایران میرود و مرجعیت تامی مییابد، مرحوم حاج شیخ عبد الکریم گفته بود من نمره دوم و سوم علمای عراق هستم؛ من کجا و ایشان کجا، بالاخره به قم آمد و مرجع منحصر بفرد ایران شد.
این مطالب را چه کسی باور میکند، هاضمه مردم نمیتواند درک کند و از این قبیل حکایات زیاد نقل مینمودند مرحوم آیت الله شیخ محسن اراکی در اراک تفسیر قرآنی میگفتند، ایشان نقل میکرد در ذیل آیه « یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ وَ اللَّهُ به ما تَعْمَلُونَ خَبیرٌ (مجادله؛ 11) » روایتی دیدم که مضمون آن روایت این بود، اگر کسی در طلب علم باشد و از دنیا برود در درجه انبیا است و ایشان میگفت؛ کتاب را بستم و برایم سئوال شد، چگونه چنین مطلبی ممکن است و نتوانستم این مسئله را درک کنم تا اینکه فردا درس رفتم، شخصی گفت؛ عرضی دارم؛ گفتم: بعد از درس در خدمت هستم، بعد از درس به من گفت: دیشب رسول الله را خواب دیدم و فرمود؛ به شیخ بگو این روایت صحیح است و من گفتهام.!
توصیه آیت الله بهجت به سالکان و طالبان عرفان چه بود ؟
روزی به ایشان عرض کردم، نسل شاگردان آقای قاضی رو به انقراض است و تنها سه نفر در قید حیات هستند، آقای مرندی در مرند؛ آقای موسوی در همدان و شما، شروع کرد در فضائل مرحوم میرزا علی اکبر مرندی صحبت کردند؛ گفتم چه میکنید، چرا شاگردانی را تربیت نمیکنید ؟ به هر حال زمینه را مستعد این مطلب ندیدند، چه کسی قدرت و حوصله ایشان را داشت ؟! در سن هشتاد سالگی نماز صبح را به جماعت با آن حال و هوای خاص بخواند و ارباب حوائج را پاسخ دهد و بعد از آن هر روز به حرم فاطمه معصومه (سلام الله علیها)برود و سپس هر شب در جلسات استفتاء حاضر شود!
گاهی اوقات هنوز جلسه استفتاء شروع نشده بود، آقا شمع و چراغی روشن مینمودند؛ چه راز و نیازها داشتند، خدا میداند در تابستانها که مشهد تشریف میبردند و میهمان ثامن الحجج بودند هر روز مقید بود دو سه ساعت در حرم بماند چه مناجاتی داشتند
وقتی از ایشان سئوال میشد راه رسیدن انسان به خدا و ورود به وادی سیر و سلوک چیست؛ میفرمود: دو کلمه؛ تعبد و اجتناب از گناه.
* کرامتهای بسیاری از آیت الله بهجت نقل شده، کرامتی که فکر میکنید نقل نشده یا کمتر گفته شده را بیان کنید ؟
اگر کسی بخواهد در کرامات ایشان بنویسد، زندگی و رفتن ایشان کرامت بود، سخن ایشان کرامت بود، 45 سال پیش آیتالله شیخ کاظم شیرازی از علمای نجف به قم آمد و به ما گفتند:« از شیخ محمد تقی بهجت غافل نباشید، ایشان خیلی در سیر و سلوک کار کرده است».
مگر امثال میرزا جواد آقای ملکی تبریزی به این راحتی میرزا جواد آقا شدند؟! نقل است، مرحوم حاج میرزا جواد آقای ملکی تبریزی رضوان الله علیه، مدّت چهارده سال ملازم جمال الاولیاء و العرفاء مرحوم آخوند ملا حسینقلی همدانی رضوان الله علیه بودند. مرحوم حاج میرزا جواد آقا میگفت: روزی استاد به من فرمود تربیت (فلان شخص) به عهده شما است. و آن شاگرد، بسیار همّت عالی و سعی بلند و رَسا داشت، شش سال در مراقبت و مجاهدت دوران مقدّماتی تجرّد را پیمود و قابلیّت افاضه مقام تجرّد را پیدا نمود. خواستم به دست استاد بدین خلعت مخلَّع گردد، او را نزد استاد خود بردم عرض کردم: این آقا کار خود را انجام داده و مطلوب آن است که به دست مبارک بدین فیض نایل آید.
مرحوم آخوند رضوان الله علیه با دست مبارک خود اشارهای فرمودند و گفتند: تجرّد مثل این است. آن شاگرد میگوید: فوراً دیدم من از بدنم جدا شدهام و تمام بدن خود را در کنار خود به همان حال که بودیم مشاهده مینمودم.
امام به آقا مصطفی خمینی فرموده بود: «آقای بهجت موت اختیاری» دارد و شناخته بود، گاهی برای امام مسائلی پیش میآمد، آقای بهجت به امام(ره) پیغام میدادند، قربانی کنید و راهنمایی میکرد تا خطر از امام دفع شود، شاگردان مرحوم قاضی همه در مدرسه قزوینیها دور هم جمع بودند، خواستند آنها را امتحان کنند، از آیت الله بهجت که جوان بود سئوال کردند؛«الان شیخ غلام حسین کجا و در چه حال است ؟ آقای بهجت گفتند: الان او در کنار فرات است و لباس خود در آورده است و میخواهد در آنجا بماند و غسل جمعه کند و بعد از تاملی گفتند: الان لباس خود را پوشید و وارد نجف شد، گفتم الان کجاست ؟ گفت: الان پشت در است». البته این امور در نزد اهل معرفت اهمیت چندانی ندارد، ایشان به حقیقت عرفان حق رسیده بود، جامع فقه و کلام و اخلاق بود و واقعا فقیه و اسلام شناس بود.
شخصی از علمای ارومیه در مکه به من گفت، آقای بهجت در ارومیه کسی را ندارد که تبلیغش کند، اما از هر که میپرسیم مقلد که هستی میگوید: «آیت الله بهجت».
آیا ایشان در خصوص ظهور حضرت حجت نظر خاصی داشتند ؟
ایشان همیشه میفرمودند: دعا کنید که فرج نزدیک شود و هرگز وقت تعیین نکردند، بلکه میفرمود؛ دعا کنید، گاهی سئوال میکردیم چگونه میتوان به محضر امام زمان علیه السلام تشرف یافت، هرگز ادعا نمیکرد، اما از کسانی که خدمت امام رسیده بودند برای ما مطالبی نقل میکردند؛ مثلا میفرمودند: زمانی که یکی از اهالی خراسان در منا از دنیا رفته بود در آنجا حضرت بر بالینش آمد. ولی نمیگفتند؛ چه کسی را دید « چه دید و این مطالب از اسرار است.»
نگاه آیتالله بهجت به فلسفه و عرفان چگونه بود ؟
ایشان فلسفه را خوانده بود و نظری داشتند که مخالف با فلسفه نبود، حتی در اوائل ورود به قم مدتی نیز منظومه ملاهادی سبزواری را تدریس مینمودند.